برگشت به ایران
بعد از دو روز خستگی رسیدیم ایران و بعد از شش ماه بابا حسام آرشیدا رو دید و دیدارها تازه شد چقدر روزهای آخر آرشیدا بهونه باباش می گرفت آراد هم به استقبالش اومده بود و دوباره شیطنتهای کودکیشون از سر گرفته می شد. اولین باری بود که شش ماه از ایران و خانواده دور بودم هممون دلتنگ بودیم و مشتاق دیدار. واقعا برای برگهای درختها هم دلم تنگ شده بود فکر نمی کردم اینقدر ارق ملی داشته باشم.
نویسنده :
شیدا و حسام
13:29